جدول جو
جدول جو

معنی ناپسند نمودن - جستجوی لغت در جدول جو

ناپسند نمودن
(صُ دَ)
پسند نکردن. پسند ننمودن. مقابل پسند نمودن. صاحب منتهی الارب آرد: جرشمه، ناپسند نمودن روی کسی را. آنچه حسنک وقوم وی میکردند به ما میرسید بدان وقت که به هراه بودیم و آن را ناپسند مینمودیم. (تاریخ بیهقی ص 36)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صُ اُ دَ)
پسند نیامدن. پسند نکردن. زشت شمردن. نکوهیده داشتن. روا نداشتن. مکروه دانستن. منکر داشتن. نپسندیدن:
ناپسند آمد اهل بینش را
کشتن آن صنع آفرینش را.
نظامی.
چو بد ناپسند آیدت خود مکن
پس آنگه به همسایه گو بد مکن.
سعدی.
ملک را تدبیر او ناپسند آمد و زجر فرمود. (گلستان).
چه خصلت ز من ناپسند آمدت.
سعدی.
- ناپسند نیامدن، قبول کردن. پسندیدن:
ز مریم نیاطوس پذرفت پند
نیامدش گفتار او ناپسند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا